داستان
محمود با عصانيت گفت : « ببين نرگس ، دست از اين ريخت و پاش هايت بردار و سعي كن رفتارهايت را تغيير بدهي و گرنه مجبورم ...» و بعد بدون اينكه صحبتش را ادامه دهد در را كوبيد و رفت . اشك در چشمانم حلقه زد ، نمي دانستم چه كنم بيشتر از 5 سال از ازدواج ما مي گذشت . محمود همسرم مرد مهربان و صبوري بود كه اگر در طول زندگيمان با مشكلي روبرو مي شديم با نهايت صبر و حوصله سعي مي كرد آن
را حل كند . از هيچ كوششي براي تأمين زندگي من و فرزندمان كوتاهي نمي كرد . اخلاق خوب او هميشه زبانزد فاميل بود .
اما محمود ، مدتي بود عصباني و تندخو شده بود. بيشتر اوقات را بيرون منزل بود و وقتي هم دير وقت به خانه مي آمد با كوچكترين مسأله بين ما بگو و مگو راه افتاد . محمود دائم از وضعيت اقتصادي مان شكايت مي كرد و مرا متهم مي كرد كه در زندگي مان ريخت و پاش اضافي دارم و دچار تجمل و اسراف شده ام .
او مي گفت حقوقش كفاف خرج خانه را نمي دهد.
البته من به حرفهاي او توجه نداشتم . مدام غر مي زدم كه ما نبايد از فاميل عقب بمانيم و بايد
وسايل و اسباب زندگي ما همانند ديگران جديد و شيك باشد . آن زمان متوجه نبودم كه چگونه تحت تأثير الگوهاي نادرست رفتاري و كرداري دوستان و اطرافيان قرار گرفته ام و دچار زياده روي شده ام . فكر مي كردم هر چه پوشاك ، خوراك و وسايل زندگي مان در حد عالي باشد از ارزش و مقام بهتري نسبت به سايرين
در اجتماع برخوردار مي شويم .
اين در حالي بود كه من بيشتر وقتم را صرف خريد لوازم غير ضروري كرده و به جاي رسيدگي به امور
همسر و فرزندم به دنبال مد ، تجمل و هم چشمی از دیگران بودم اما در ازای این ولخرجی ها نه تنها به آرامش روحی نرسیده بودم بلکه زندگی مان را انواع فشارها و مشکلات روحی و روانی تهدید می کرد . حتی احساس می کردم دختر کوچکمان « سحر» نیز تحت تأثیر این ریخت و پاش های من قرار گرفته است بطوریکه هر روز اسباب بازی جدیدی از من می خواست .چند ماهی از روابط سرد من و محمود و مشاجرات بیهوده مان
می گذشت که اتفاق جالبی افتاد . این اتفاق مسیر زندگی ما و خصوصاً مرا خیلی تغییر داد . آن روز مثل همیشه از خرید بر می گشتم دستانم پر از پلاستیک های رنگارنگی بود که هر کدام از آنها نیز پر از وسایلی بودند که برای عوض کردن دکوراسیون منزل خریده بودم در راه برگشت به خانه ، متوجه زنی میانسال شدم که به زحمت ساک خریدش را حمل می کرد .
دلم به حالش سوخت. تصمیم گرفتم کمکش کنم . بنابراین جلو رفتم و گفتم :« سلام ، ببخشید ، مثل اینکه نیاز به کمک دارید ». زن ساک را به زمین گذاشت و نگاهی به من انداخت در صورتش مهربانی خاصی نهفته بود بلافاصله پاسخ داد : « سلام دخترم ممنون می شوم اگر تا چند کوچه بالاتر مرا همراهی کنید ».
او خودش را سعیده خانم معرفی کرد و خانه اش با خانه ما فاصله کمی داشت . تازه به محله ما آمده بود .
می گفت آموزگار بازنشسته آموزش و پرورش است و سالهای زیادی را با بچه ها سپری کرده است و از زمانی که بازنشسته شده و همسرش به رحمت خدا رفته است وقتش را صرف آموزش قرآن و مفاهیم آن می کند
و دوشنبه های هر هفته خانم های محله را دور هم جمع کرده و به تفسیر قرآن و سخنرانی پیرامون مسائل خانوادگی می پردازد . سعیده خانم از من دعوت کرد تا دوشنبه هفته آینده در جلسه ای که در منزلش برگزار
می شد شرکت کنم . از اینکه با سعیده خانم آشنا شده بودم احساس خوبی داشتم و تصمیم گرفتم تا دعوتش
را قبول کرده و در جلسات آنها شرکت کنم .
روز دوشنبه فرار رسیده شیک ترین لباسم را پوشیدم و به سر و وضعم رسیدگی کردم وقتی به منزل سعیده خانم رفتم . سعیده خانم با خوش رویی به من خوش آمد گفت و مرا به بقیه معرفی کرد. در آنجا علاوه بر من ، خانم های دیگری هم حضور داشتند . چیزی که جالب به نظر می رسید این بود که هیچکدام از آنها لباس یا جواهرات گران قیمتی نداشتند که برای یکدیگر قیافه بگیرند یا پُز بدهند . بلکه سر و وضع ساده و مرتبی داشتند و رفتار آنها درست برعکس دوستانم بود . دوستانی که من داشتم اگر در یک مهمانی حضور پیدا می کردند دائم به یکدیگر فخر می فروختند و در مورد لباس و اسباب و وسایل یکدیگر بحث و گفتگو می کردند در جلسه سعیده خانم به جای صحبت از خرید لباس ، جواهرات ، لوازم
زندگی و تجملات بی خود صحبت از آیات ، احادیث و روایاتی بودند که برای سعادت و خوشبختی
هر زندگی و رشد و پیشرفت هر زنی لازم بود .
در این جلسه سعیده خانم به هر یک از ما یک دفترچه یادداشت هدیه داد. و از ما خواست تا آیات ، احادیث و موضوعاتی که در هر جلسه بیان می شود را بطور خلاصه یادداشت کنیم و تا هفته بعد در مورد آنها فکر کرده و اگر احیاناً درباره آنها سوالی داریم در جلسه بعد مطرح کنیم . او همچنین توضیح داد : به جای اینکه تمام وقتمان را در طول روز صرف کارهای غیر ضروری و بیهوده کنیم ، چطور از فرصتهایی که داریم برای خودسازی خود و خانواده ی مان استفاده کنیم . وقت سرمایه با ارزشی است که اگر از آن بهره خوبی را نبریم
و برنامه ریزی نداشته باشیم در دنیا و آخرت زیان کرده ایم و بعدها افسوس آن را خواهیم خورد . تا شب به صحبتهای سعیده خانم فکر کردم و وقتی محمود به خانه برگشت حرفهای سعیده خانم را با محمود در میان گذاشتم . محمود هم مثل من تحت تأثیر صحبتهای سعیده خانم قرار گرفت و با رضایت کامل ، به من اجازه داد تا در جلسات آنها حضور پیدا کنم .
در جلساتی که هر هفته در منزل سعیده خانم برگزار می شد پس از تلاوت یک جزء قرآن ، سعیده خانم درباره ی موضوعات اخلاقی مثل غیبت ، تهمت ، دروغ گویی و موضوعات خانوادگی از قبیل احترام
به همسر ، تربیت فرزند و ... صحبت می کرد . شرکت در این جلسات آرامش عجیبی را در من ایجاد کرده بود بطوریکه به تدریج از جمع دوستان همیشگی ام جدا شدم . زیرا تنها چیزی که از حضور در جمع آنان نصیبم
می شد حسرت و اندوه بود. بطوریکه تا مدتی اعصابم بهم می ریخت . اما در جلسات قرآنی سعیده خانم علاوه بر آشنا شدن با درسهای مفید زندگی دوستان خوب و با ایمانی پیدا کرده بودم . خوشحال بودم که توانسته ام
راه درست را پیدا کنم و مشکلاتی را که در رفتار و زندگی ام دارم بشناسم و سعی کنم با توکل به خدا و قرآن
و درس گرفتن از زندگی انبیاء و اهل بیت آنها را برطرف کنم و محمود هم متوجه این تغییر رفتارهایم شده بود و مرا تشویق به شرکت در این جلسات می کرد .
تغییر اساسی و مهمی که در عقیده و رفتار و اخلاق من بوجود آمد ، زمانی بود که در یکی از جلسات ، سعیده خانم موضوع « اسراف و نقش مخرب آن در زندگی » را مطرح کرد : سعیده خانم صحبتش را با حدیث گهرباری از امام صادق (ع) آغاز کرد که فرمودند : « کمترین درجه اسراف عبارتست از : 1- دور ریختن آبی که از آشامیدن اضافه آمده است 2- اینکه لباس کار و لباس بیرون ( مهمانی و ... ) یکی باشد3- به دور انداختن هسته خرما پس از خوردن خرما ( چون از هسته خرما غذایی برای شتران تهیه می شد ) » ( وسایل الشیعه جلد 2 باب 28 صفحه 384 )
و سپس افزود : « مهمترین نشانه برای شناخت شخص اسرافکار و شخصی که مسرف نیست
شأن و موقعیت اقتصادی شخص است . یعنی اگر خوراک ، پوشاک و وسایلی که فرد استفاده می کند متناسب با حال و وضع او نباشد شخص اسراف کار است این به این معناست که استفاده از وسایل گران قیمت و خوردنی های رنگانگ اگر در حد نیاز و جزو وسایل زندگی او باشد اسراف محسوب نمی شود اما اگر فرد به مصرف گرایی بی رویه رو آورد، مثل استفاده از چندین نوع غذا در یک نوبت یا خرید وسایلی که هیچگاه به کار نمی آید ، یقیناً عمل او اسراف است . اسراف یکی از گناهان کبیره است و شامل اسراف در همه زمینه ها مثل ( خوردن و آشامیدن ، پوشاک ، لوازم منزل و اسراف در وقت و زمان می شود. پس برای مبارزه با این خصلت بد باید عوامل پیدایش اسراف را شناخته و با آثار و عواقب آن آشنا باشیم و اگر خدای ناکرده گرفتار اسراف شده ایم آن را ترک کنیم ». سعیده خانم برای آنکه نظر ما را هم جویا شده باشد از ما پرسید :« به نظر شما علل پیدایش اسراف چیست ؟ »
هر کدام از خانم ها نظری داشتند و من خیلی به فکر فرو رفته بودم .
سعیده خانم با حوصله حرفهای خانم ها را گوش داد و گفت :« در مورد زیانهای اسراف و علل پیدایش آن جلسه بعد بیشتر صحبت می کنیم» .
حرفهای سعیده خانم بدجوری ذهن مرا مشغول کرده بود . دائماً این سوالات را از خودم می پرسیدم : آیا من هم گرفتار عادت ناپسند اسراف شده ام ؟ عواقب اسراف در زندگی ما چیست ؟
در این جلسه سعیده خانم صحبت هایش را با آیاتی که در قرآن کریم درباره اسراف آمده است
و همچنین احادیث و روایات ائمه اطهار شروع کرد و گفت : «در قرآن آیات فراوانی درباره پرهیز از
اسراف و استفاده صحیح و بجا از نعمتهای خداوند آمده است از جمله :
اسراف کنندگان برادران شیطانند سوره اسری آیه 27
اعمال مسرفان برای آنان زینت داده می شود سوره یونس آیه 12
بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید سوره اعراف یایه 31
اسراف کنندگان در آتش جهنم خواهند بود سوره مومن آیه 43
همچنین نقل شده که امام صادق (ع) مشاهده کردند سیبی را بصورت نیمه خورده و از خانه بیرون انداخته اند ، خشمگین شده و فرمودند : «اگر شما سیر هستید خیلی از مردم گرسنه اند خوب بود آنرا با نیازمندی می دادید»
( مجموعه الاخبار باب 171 حدیث 4)
و نیز روایت است که امام علی (ع) فرمود : « آنچه را که از سفره افتاده بردارید و بخورید زیرا آن دوای
هر دردی است که خدا می خواهد آن را شفا بخشد برای کسی که به نیت شفاء بخورد .
( مجموعه الاخبار باب 171 حدیث 9 )
در ادامه سعیده خانم علل پیدایش اسراف را به 2 قسمت تقسیم کرد و گفت : « 2 عامل در ایجاد اسراف در روحیه انسان دخالت دارد . 1- عامل اخلاقی 2- عامل روانی »
عوامل اخلاقی اسراف
1 ) ضعف ایمان و پیروی از هوای نفس : شخصی که دچار اسراف شده بدون تردید ایمان در قلب او ضعیف است و به دلیل پیروی از هوای نفس که انسان را به سوی بدی می کشاند دچار اسراف شده است .
2 ) افکار و عقاید نادرست : اسرافکار فکر می کند وقتی مردم برای او ارزش و احترام قائل می شوند
که لباس ، خانه ، زندگی و ماشین او خیلی جدید و شیک باشد و برای رسیدن به این هدف درست به اسراف می زند .
3 ) ریا : اسرافکار برای نشان دادن خود و نه رضایت خداوند ، خرجهای بیهوده و بذل و بخششهای بی مورد که نه خود و نه دیگران نیازی به آن ندارند انجام می دهد تا فقط به چشم بیاید . امام صادق (ع) می فرمایند : اسراف کننده را 3 نشانه است :« چیزهایی که می خرد و می پوشد و می خورد در شأن او نیست» .
( تفسیر نور الثقلین جلد 1 صفحه 772 )
عوامل روانی اسراف
1- تجمل گرایی و تجمل پرستی : انسان بطور ذاتی دوستدار زیبایی هاست و هر چیز زیبایی را که می بیند به آن علاقمند می شود. اما دین اسلام به ما توصیه می کند در همه امور میانه رو بوده و اعتدال را رعایت کنیم یعنی علاقه زیاد ما به زیبایی ها سبب اسراف در امور زندگی ما نشود . چون اسرافکار دوست دارد هر چیز زیبایی را که می بیند بخرد در نتیجه اجناس و لوازم زیادی را که غالباً غیر ضروری هستند را جمع کرده و سبب تجمل می شود و به این وسیله به مردم فخر می فروشد بطوریکه در بعضی موارد این شیوه زندگی او دیگران را تحت تأثیر قرار می دهد و آنها نیز بسوی اسراف کشیده می شوند . امام علی (ع) می فرمایند : « کسی که به زیاده روی و اسراف افتخار کند با تنگدستی خوار می شود».
( میزان الحکمه جلد 1 حدیث 1661 )
2- الگوهای نادرست رفتاری و عملی : گاهی اوقات انسان به اسراف دچار می شود چون عملی رایج در خانواده است . یا تحت تأثیر اطرافیان مثل دوستان و آشنایان و محیط پیرامون خود قرار گرفته و از آنان الگو برداری کرده است. حضرت علی (ع) می فرمایند :« به ناتوانتر از خودت بنگر و به توانگرتر از خویش منگر زیرا که این کار تو را به آنچه قسمت تو شده قانع تر می سازد . »
(کافی /ج 8 /ص 244 )
سعیده خانم آثار نامطلوبی که اسراف در زندگی اجتماعی و خانوادگی برای ما دارد را نیز توضیح داد
و گفت :« اسراف سبب می شود در زندگی خانوادگی و در اجتماع دچار مشکلاتی شویم از جمله در زندگی خانوادگی که به دلیل هم چشمی و تجمل گرایی ، ریخت و پاش و خرید اضافی خرج خانه بیشتر از درآمد
شده و مرد که نان آور خانه است ، به دلیل فشارهای مالی برای تأمین مخارج خانواده دچار مشکلات روحی و روانی شده و آرامش و امنیت در خانواده از بین می رود و محبت اعضای خانواده خصوصاً زن و مرد به یکدیگر کم شده و عامل اصلی بروز اختلافات خانوادگی و حتی طلاق می شود . » امام صادق (ع ) : « همانا اسراف با کمی برکت همراه است ( اسراف برکت را کم می کند )» .
( وسائل الشیعه ، جلد 15 )
اسراف در اجتماع نیز تأثیر نامطلوبی دارد . از جمله : وقتی اسراف پیش می آید و این عادت غلط از خانواده به جامعه کشیده می شود. فرهنگ مصرف گرایی بالا رفته و چون اسرافکاران هر کالا و وسایلی را با هر قیمت می خرند فروشندگان نیز از این موضوع استفاده کرده و جنس کالای خود را به بالاترین قیمت ممکن می فروشند پس گرانی و تورم پیش می آید و چون اقشار کم درامد جامعه قادر به برآوردن مایحتاج خود به دلیل گرانی نیستند فقر دامنگیر آنها می شود و این سبب فقر شده و منجر به بی عدالتی و فاصله طبقاتی خانواده ها در جامعه می شود. زیانبارترین نتیجه آن نیز افزایش جرم و جنایت برای تأمین معاش و فساد اقتصادی است . البته بعضی از بلایای طبیعی مثل : خشکسالی ، کم آبی و ... که گریبانگیر جامعه ما می شود نتیجه همین اسراف افراد جامعه است . امام علی (ع) می فرمایند : « اسراف و زیاده روی فراوانی را نابود می سازد ».
( میزان الحکمه جلد 4 باب اسراف حدیث 8481 )
یا در حدیث دیگری از امام موسی کاظم (ع) آمده است که فرموده اند : « کسی که در زندگی میانه روی و قناعت ورزد نعمت او باقی می ماند و آنکه با ریخت و پاش و اسراف زندگی کند نعمتش از بین می رود . »
( تحف العقول صفحه 301 )
سعیده خانم به موضوع آثار ناپسند اخروی نیز پرداخت و گفت : « اسراف اثرات بسیار بدی را در زندگی معنوی و آخرت ما دارد . که این آثار عبارتند از :
1- محروم شدن از محبت پروردگار : در قرآن آمده است: خداوند اسرافکاران را دوست ندارد . یعنی اسراف موجب می شود تا شخص مسرف ، با وجود دارا بودن همه فضایل اخلاقی و اعمال صالح نتواند به مقام محبت پروردگار برسد .
2- مستجاب نشدن دعا : پیامبر اکرم(ص) می فرمایند:« دعای 4 دسته از امت من مستجاب
نمی شود که یکی از آنها شخص اسرافکار است».
( حسن بن علی بن شعبه ، تحف العقول عن ال الرسول ، صادق حسن زاده ص 632 )
3- دوری از شفاعت امامان معصوم(ع): امام جواد(ع) به نقل از امیر المومنین حضرت علی (ع) فرموند : کیفر خدا کوچک نشمارید زیرا شفاعت ما به برخی از اسرافکاران تنها پس از 300 هزار سال می رسد .
( محمد باقر مجلسی – بحارالانوار )
4- خوار شدن در روز قیامت
امام علی (ع) در نهج البلاغه می فرمایند : آگاه باشید بخشیدن مال به آنها که استحقاق آن را ندارند زیاده روی و اسراف است و ممکن است در دنیا گرامی باشد اما در پیشگاه خدا خوار و ذلیل است .
( نهج البلاغه ، محمد دشتی ، خطبه 126 ص 240 ) »
صحبت های سعیده خانم که به اینجا رسید آهی کشید و گفت :« اگر خانواده ها می دانستند
که چطور می توانند با رعایت قناعت و میانه روی و پرهیز از اسراف جامعه خوب و سالمی داشته باشند هیچگاه به طرف اسراف کشیده نمی شدند» . در دلم آشوبی به پا شده بود . باورم نمی شد که به این سادگی خودم
و زندگی ام را آلوده ی اسراف کرده باشم. حرفهای سعیده خانم زنگ خطری بود که به من هشدار می داد تا قبل از اینکه به مرحله بدتری برسم اسراف را ترک کنم . اما نمی دانستم از کجا شروع کنم .
در جلسه آخر نیز سعیده خانم با بیان راههای مبارزه با اسراف و ذکر احادیث و داستان های ائمه اطهار مطالب را جمع بندی کردو گفت:« مهمترین راه مبارزه با اسراف ، رعایت اعتدال ( میانه روی ) و قناعت و تصمیم قانع بر ترک اسراف است ، اعتدال و قناعت در مصرف نعمتهای خداوند موجب می شود نه تنها نعمت برای ما باقی بماند بلکه سبب آرامش روحی و عدم بوجود آمدن خصلتهای مخرب دنیایی مثل حرص ، طمع و دنیا طلبی و یا حتی استرس و فشار خون و سکته و هزاران بیماری امروزی که ناشی از فشارهای روحی و روانی اند می باشد .
قناعت و میانه روی به معنی استفاده نکردن از نعمت های خدا و تلاش نکردن برای بدست آوردن روزی نیست بلکه بهره مندی و استفاده از نعمت های الهی همراه با رعایت اعتدال و به قدر کفاف و نیاز است . از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که فرمودند : « کسی در زندگی میانه روی را رعایت کند خداوند او را روزی می دهد و کسی که اسراف و زیاده روی کند او را محروم می سازد . »
( وسائل الشیعه جلد 15 صفحه 258 )
سعیده خانم زن عاقل و با تدبیری بود . او توانسته بود با بیان آیات قرآن کریم و احادیث نورانی ائمه معصومین (ع) درباره اسراف و تشویق به اعتدال و قناعت کمکهای زیادی را به من بکند . بنابراین تصمیم خودم
را گرفتم تا اسراف و ولخرجی را در تمام امور زندگی مان کنار بگذارم در نتیجه ابتدا برنامه ای را برای
دخل و خرج خانه تنظیم کردم و به جای گذراندن وقت در بازارها و مغازه ها وقت بیشتری را برای محبت به همسرم و دخترم و رسیدگی به امور خانه صرف کردم. از دوستانی که سبب شده بودند آرامش زندگی ام را به خاطر اسراف و تجمل پرستی از دست بدهم فاصله گرفتم و دوستان خوب و جدیدی را پیدا کردم .
محمود هم شبها زود به خانه می آمد و مثل گذشته مهربان و خوش اخلاق شده بود . بعدها فهمیدم که به خاطر خرج زیاد خانه مجبور شده بود بعدازظهر ها بیشتر کار کند تا درآمد بیشتری داشته باشیم واین فشار روحی زیادی را به او وارد کرده بود . از محمود عذرخواهی کردم او هم مرا بخشید. به درگاه خداوند متعال توبه کردم و او را به سبب نعمت هایی که در زندگیم به من هدیه داده ومن کمتر آنها را می دیدم شکر کردم .
الان هم در جلسات سعیده خانم شرکت می کنم و از خدا برای او آرزوی سلامتی توفیق دارم
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار
بحث و نتیجه گیری
بسیاری از ما به دلیل تقلید های ناآگاهانه ای که از اطرافیان خود می کنیم دچار مشکل می شویم اسراف یکی از همین امور است ، اسرافکار هیچگاه با خود نمی اندیشد که چگونه با پیروی از روشهای نادرست دیگران در امور اقتصادی ، خود را به سمت اسراف می کشاند . اگر همه در همه امور زندگی خود خصوصاً امور مالی و اقتصادی به آیات قرآن و زندگی ائمه معصومین (ع) و بزرگان دین و سفارشهای گرانقدر اسلام توجه داشته باشیم سعادت و خوشبختی را برای خود فراهم آورده ایم.
امید است که در همه امورات زندگی با توکل به خدا ، توسل به قرآن و ائمه اطهار موفق و موید باشیم .
واژگان کلیدی
مسرف : شخصی اسرف کننده ، اسرافکار
تجمل : جمع کردن وسایل گران قیمت و اضافی که مورد نیاز انسان نباشد و انسان فقط از روی علاقه زیاد آنها را جمع کند
فخر فروختن : احساس غرور و قیافه گرفتن بی دلیل ، بطوریکه که طرف مقابل را ناراحت کند .
تورم : گرانی اجناس و کالاها
استرس : نوعی فشار عصبی و روانی است که اگر مدت طولانی ادامه پیدا کند سبب بروز بیمارهای روانی می شود .
وَرای تو : بالاتر از تو
فهرست منابع
1- قرآن کریم
2- تفسیر نمونه / آیت اله مکارم شیرازی
3- نهج البلاغه / محمد دشتی
4- اسراف و زیان های آن / جلیل صفری
5- بحار الانوار / محمد باقر مجلسی
6- در آغوش خدا ، توبه / ابراهیم خرم شاهی
7- نهج الفصاحه
8- اصول کافی
نظرات شما عزیزان: